
مترنيخ، ديپلمات اعظم
کلمنس وِنتِسل لوتار مِتِرنيخ شاهزاده و سياستمدار معروف اتريش در اولين روز اوت سال 1773م به دنيا آمد. وي از سنين جواني وارد عرصه سياست شد و از 36 سالگي به عنوان وزيرخارجه اتريش انتخاب گرديد و از همين زمان مقام صدراعظمي اين کشور را نيز بر عهده گرفت و تا حدود 40 سال بعد، به صورت چهره اصلي سياست اروپا مطرح بود.
مترنيخ ابتدا کوشيد اتحاد بافرانسه را عملي سازد. اما پس از عدم موفقيت در ميانجيگري ميان متحدين و ناپلئون بُناپارت، به متحدين پيوست و چون سياست خارجي کشورش را نيز بر عهده داشت توانست مقام بين المللي اتريش را بالا ببرد و در نتيجه در کشاندن کشورهاي اروپايى به ائتلاف و دسته بندي عليه فرانسه توفيق يافت.
وي که سياستمداري محافظه کار بود هر کجا اثري از انقلاب و قيام مردمي مشاهده مينمود آن را با بيرحمي فراوان سرکوب ميکرد. مترنيخ بر اين عقيده بود که با حفظ وضع موجود ميتوان نظم و آرامش را بر قرار ساخت. جاسوسي، سانسور و سرکوبي مسلحانه جنبش هاي آزاديخواهي، از مشخصات اصلي سياست او بود.
سه اصلِ پشتيباني از حاکميت مطلق، جلوگيري از تمايلات ناسيوناليستي و حفظ وضعِ موجود، از مختصات عمده مدام و مسلک مترنيخ به شمار ميرفت. در واقع اصول مترنيخ واکنشي بود نسبت به انقلاب فرانسه و عقائد و افکاري که از آن ناشي ميشد. با اين حال اعلام دکترين مونروئه رئيس جمهور امريکا مبني بر عدم حق دخالت اروپا در منطقه امريکاي جنوبي باعث شد تا مرام مترنيخ در دنياي جديد متوقف شود و بيشتر کشورها را از همراهي با مترنيخ باز دارد.
بنابراين تصميم انگلستان مبني بر جايگزين کردن سياست تجاري و اقتصادي به جاي سياست نظامي و نيز وقوع انقلابات داخلي در کشورهاي مختلفِ اروپايى، از علل زوال و انحطاط مرام و انديشه مترنيخ به حساب ميآيد. مترنيخ در مقام يک اتريشي متعصب در همه احوال منافع کشورش را بر ديگران ترجيح ميداد اما با اين همه، به علت اعمال شيوه هاي ديکتاتوري مورد نفرت مردم کشورش بود.
عصر مترنيخ که سالهاي 1815 تا 1848م را پوشش ميداد. با انقلاب هاي سال 1848 که همه اروپا را فرا گرفت به پايان رسيد و با سرنگوني و فرار او از اتريش در سال 1848 دوره 40 ساله زمامداري وي نيز خاتمه يافت. کلمنس مترنيخ سرانجام در 29 دسامبر 1859 در سن 86 سالگي درگذشت.