
بخشي از کتاب صلحي که همه صلح ها را بر باد داد: توافق سايکس پيکو
انگليسيها ميترسيدند پيکو در باب ادعاي حاکميت مستقيم فرانسه بر سراسر سوريه کوتاه نيايد.
ترس فرانسويها هم از اين بود که اجازه پيدا نکنند بر هيچ بخشي از سوريه، حتي ساحل لبنان، حکومت کنند.
پيکو ادعا ميکرد لبنان مسيحي تحمل حکومتِ ولو صوري امير مکه را نخواهد داشت و پل کامبون، سفير فرانسه در لبنان، هشدار ميداد که حکومت فرانسه در منطقه براي پيشگيري از وقوع جنگ مذهبي ضرورت دارد :
«کافي است عمق خصومت بين آيينها و اديان مختلف را در شرق بدانيم تا پي ببريم، به محض حذف قدرت خارجي از صحنهي سياسي لبنان، چه جنگ داخلي هولناکي در آن رخ خواهد داد.»
در نهايت، هم سايکس و هم پيکو چيزي را که از يکديگر ميخواستند گرفتند :
فرانسه بر لبنان بزرگ حکومت ميکرد و بقيهي خاک سوريه هم تحت نفوذ انحصارياش قرار ميگرفت. افزايش دامنهي نفوذ فرانسه تا موصل را سايکس توانست بدهد و پيکو توانست بگيرد. بصره و بغداد، دو ولايت بينالنهرين، نيز به بريتانيا ميرسيد.
فلسطين مشکل دست و پاگير شان بود.
سايکس آن را براي بريتانيا ميخواست، حال آنکه لرد کيچِنر تمايلي نداشت. پيکو هم مصمم بود آن را براي فرانسه بگيرد.
سرانجام به توافقي دست پيدا کردند :
بريتانيا بندرهاي عکا و حيفا را بر ميداشت (به جاي آلکساندرِت در شمال سوريه، بندري که کيچِنر آن را ترجيح ميداد)، به علاوهي کمربندي که بريتانيا ميخواست در آن، از مديترانه تا بينالنهرين، راهآهني بسازد. باقي منطقه تحت نوعي مديريت بينالمللي قرار ميگرفت.
جز فلسطين و مناطقي که به زير حاکميت مستقيم فرانسه يا بريتانيا ميرفتند، خاورميانه دولتي عربي يا اتحاديهاي از دولتها تشکيل ميداد که اسماً مستقل ولي عملاً مناطق نفوذ فرانسه و بريتانيا به شمار ميرفت.
توافق سايکس و پيکو زماني صورت اجرايي پيدا ميکرد که قيام عربها اعلام ميشد.
عاقبت هم پيکو و کامبون دربارهي اهميت حسين براي اهداف متفقين قانع نشدند.
از وزير خارجهشان خواستند قرارداد مقدماتي سايکس - پيکو را ( که سرانجام در سوم ژانويه 1916 منعقد شد ) هر چه زودتر به تصويب برساند، پيش از آنکه انگليسيها از عربها نوميد شوند و افسوس بخورند که آن همه امتياز به فرانسه دادهاند تا دستشان براي معامله با حسين باز باشد.
کتاب : صلحي که همهي صلحها را بر باد داد
نويسنده : ديويد فرامکين
ترجمه : حسن افشار
صفحه? 181 و 182
نشر ماهي