
سرچشمه «فين» بين که در آن آب روانست
نه آب روانست که جان است و روان است
گويي بشمر موج زند گوهر سيال
يا آن که به هر جدول، سيماب روانست
آن آب قوي بين که بجوشد ز تک حوض
گويي که مگر روح زمين در غليانست
فواره کاشي رده بسته به جداول
چون ساقي پيروزه سلب در فورانست
وان آب روان از بر فواره پريشان
چون موي پريشان به رخ سيمبرانست
شاعر : ملک الشعراي بهار