اسم مشهد که مياد، قند تو دلم آب ميشه و تصوير خيابونهايي که به حرمت منتهي ميشن، تو ذهنم تداعي ميشه.
ياد روز ميلاد داخل حرمت ميافتم، وقتي ريسهها مثل يک سقف، آسمون صحنها رو پوشوندن و هر دم رنگ عوض ميکنند و من که با پاي برهنه تو رواقها به دنبال يه گوشه دنج ميگردم تا کمي باهات خلوت کنم. خلوت کنم و دعا بخونم و دعا کنم،
اما چه دعايي بهتر از آنچه خودت به ما ياد دادي: «خدايا [در زمينه خدمت و ياري رساني به امام زمان] شخص ديگري را جايگزين ما نکن! که اين تبديل هر چند بر تو آسان است، ولي بر ما بسي گران خواهد بود.»
صداي مادرم، رشته افکارم رو پاره ميکنه و باز من ميمونم و شرايط خاصي که کيلومترها فاصله بين مون انداخته، تا جشن روز ميلادت را از پشت قاب شيشهاي تلويزيون تماشا کنم.
اگرچه امسال در حرم نيستم، اما دلم روشنه که تو هميشه کنارمي و خواستههام رو ميشنوي. من اميدوارانه خواستههام رو تکرار ميکنم و تو مهربانانه آمين ميگي.
ميلادت مبارک پدر مهربانم
اول اینکه هر کسی میاد یه مطلب میخونه برای اینکه نظرشو بزاره مجبوره ثبت نام کنه که پنج دقیقه زمان می بره و طرف یا بیخیال میشه یا دفعه بعد رمزشو یادش میره و این باعث میشه مردم کمتر باهاتون در ارتباط باشن.
دوم اینکه الان ساعت حدود 7 بعد از ظهر جمعه 13 تیر 99 هست و من همچنان منتظر فایل تصویری لایو دیشب آقای رائفی با امیرآبادی نماینده مجلس هستم که قاعدتا باید همان دیشب بعد لایو در کانال سروش منتشر میشد ولی متاسفانه این اتفاق هنوز نیوفتاده.
متشکرم از تمام زحمتاتون