اين روزها حسرت نهفته در جمله «يادش به خير»، بيشتر از هميشه دلم را ميسوزاند.
اين روزها که تصوير حرم را ميبينم که مثل هر سال به ميمنت اعياد ماه شعبان چراغاني شده، اما بر خلاف سال هاي پيش خالي از زائر است.
يا علي بن موسي الرضا!
دلم برا نفس کشيدن در صحن هاي باصفايتان تنگ شده.
براي ايستادنِ رو به روي ضريح، در همان جاي هميشگي، براي درد و دل کردن، که بگويم آقا جان عيدي امسال ما را فراموش نکنيد!
دل تنگم، براي بوي خوش پيچيده در حرم، براي ديدن پرچم در اهتزاز گنبدتان از ميان صحن گوهرشاد.
ما را ببخش که قدر نعمت حضور در صحن و سرايتان را ندانستيم و بيوفايي کرديم.
اما حالا دلتنگيم.
در اين روزهاي آشفته که در خانههايمان زنداني هستيم و انتظار آزادي دوباره را ميکشيم،
بهتر از پيش حال امام زمان در زندان غيبت را ميفهميم.
زنداني که جنس ميله هايش از غفلت و بيتوجهي و کليدش همدلي و وفاداري ماست.
اي آبرومند درگاه خدا!
تو را قسم به دلهاي شکسته و پشيمانمان، برايمان دعا کن تا سربراه شويم!
مگر به حق دعاي شما، کليددار درهاي بسته زندگيمان از زندان غيبت رهايي يابد و ظهورش مرهمي براي زخمهاي عميق مردم جهان باشد.
دلنوشته مهدوي
ويژه اعياد شعبانيه